مشروح :
مرگ خلاقیت در بستر
آموزش خلاقیت
سخنرانی آقای دکتر
عبدالعظیم کریمی 18/7/1396
بچهها با ظرفیتهای گشوده و ذهن
سیال زاده میشوند اما ما به نام خلاقیت آنها را منجمد میکنیم. کیستو فکسی گفت
که جهنم پر از افراد با نیت خیرست اما نتایج وارونه است.
هر چه کردند از علاج و از دوا گشت
رنج افزون و حاجت ناروا
از هلیله قبض شد اخلاق رفت آب
آتش را مدد شد همچو نفت
ما به نام آموزش، بچهها را آموزش
زده، به نام تربیت، بیتربیت و به نام دین، بی دین می کنیم. کارخانه ورونه سازی ما
نتایج را وارونه میکند.
فیلمی در خانه هنرمندان نشان دادند،
اهل هنر برای آموزش نقد کردن آنجا بودند کارگردانی گفت این فیلم یک الگوی تمام
عیار برای آن است که چه طور فیلم نسازیم.
یک نظام وارونه تربیتی داریم که بجای
آموزش خلاقیت، مرگ خلاقیت را فراهم میکند. مثل چهارشنبه سوری که منع آن باعث رغبت
و توجه بیش از حد به آن شده است.
اگر شما بچه را نسبت به خلاقیتش
هوشیار کنید، خلاقیت او از بین میرود. جایزه یکی از عواملی است که خلاقیت را از
بین میبرد.
بازی (play) با بازی (game)
خیلی فرق دارد. بچههای ما game یعنی بازی برنامهریزی شده میکنند. پیاژه معتقد بود بهترین اسباببازی
برای بچهها، خاک و خمیر و گِل است. زیرا خاک شکلپذیرترین است ولی game بچه را شکل میدهد.
Play یک فعالیت خود جوش
و لذتبخش است که هدف آن در خود آن است. پیامبر فرمود خاک چراگاه کودک است چون بیشکلترین
است.
جلسهای با مدیران مهدکودکها از
سراسر کشور داشتیم که موضوع آن استعدادیابی بود. من به آنها گفتم ظرفیت ورزی کنید
نه ظرفیت اندوزی و ظرفیت بچهها را گسترش دهید. اما مادران آموختههایی را میخواستند که به درد آینده کودک
به خورد مثلا برای کنکور
پارسال در نمایشگاه کتاب مادری را دیدم
که نمیگذاشت بچهاش خود کتابها را انتخاب کند و مادر کتابی را با حروف الفبا انتخاب
کرد که سمت و سو داشته باشد.
این همان paradiym prodoct است ( بچه چی یاد گرفته است) در حالی که اکنون می
گویند how to learn مهمتر از what to leaen است.
ذهن وقتی شرطی می شود، به محض اینکه یک قسمت را تغییر دهند فلج میشود
چون کنشگری هست و خلاقیت ندارد.
نیچه می گوید پدر و مادرها همواره سعی
میکنند بچههایشان را شبیه خودشان بکنند و اگر شبیه خودشان نشد، می گویند بچه بی تربیت
است. اکثر مردم کشورها نیز اگر فرهنگ افراد
و سایر ملتها شبیه خودشان نباشد، آن ها را بی تربیت میدانند.
ژان ژاک روسو می گوید: تربیت کودک تبعیت کودک از بزرگسالان نیست، تبعیت
بزرگسال از کودک است. به جای اینکه بچه تابع ما باشد، ما باید تابع او شویم این مرز
بین سبک تربیتی مقتدرانه یا مستبدانه یا منفعلانه است.
در خانوادههای مستبد یا منفعل، بچه ها
خلاق تربیت نمی شوند و خانواده مقتدر مناسب است.
استقلال، استدلال را همراه می آورد
و استبداد، وابستگی را.
اریکسون میگوید: هر تصویری که بچه از خود دارد، رابطه مستقیم با
مادر دارد و تصوری که مادر از بچه به او داده است.
خلاقیت یک فرایند ناهوشیار، خودبه خودی
، کیفی و عینیت ناپذیر است.
اگر بخواهیم آن را آموزش داده و عینی
کنیم، خلاقیت از بین میرود. باید تفکر واگرا را در بچه پرورش داد. به منظور پرورش
خلاقیت، فقط برای بچه بستر یابی کنیم نه بسترسازی چون بسترسازی دخالت مستبدانه است.
شمس تبریزی می گوید:
هر که را مایهای هست و رسول نبی آن مایه
را روان کند
چون مایه نباشد چرا روان کند؟