مشروح :
⚫️ گزارش نشست "فلسفه برای
کودکان؛ از نظریه تا عمل" در شورای کتاب کودک (سه شنبه 95/9/23):
در این نشست که به همت انجمن پژوهش های آموزشی پویا در شورای کتاب کودک
برگزار گردید خانم زهره آهو قلندری و آقای وحید محمدی پای اندر به ایراد سخن درباره
موضوع فلسفه برای کودکان پرداختند.
در ابتدای نشست مصطفی کریمی-عضو هیات مدیره انجمن پژوهش های آموزشی پویا-
در مقدمه ای ضمن گرامیداشت یاد و نام زنده
یاد خانم توران میر هادی ؛ اظهار داشتند که ایشان همواره منشی داشتند که برای همه ما
خاطره انگیز بوده و هست ولی این پرسش باقی است که واقعا تفکر ایشان برای آموزش و پرورش
چه بود؟
ایشان اظهار امیدواری کرد که روی این بحث کار شود که چرا با وجود افراد
فرهیخته ای چون زنده یاد میرهادی،نظام آموزشی چندان که باید توسعه نیافته است؟
خانم میرهادی در زمانی ایده های خود را معرفی کردند که این ایده ها در
آن زمان در بسیاری از کشورها محلی از اعراب نداشتند.
بهترین کتاب های ژان پیاژه مثل مفهوم عدد در دهه های 50 و 60 میلادی چاپ
شدند که مقارن با سالهای انتهایی دهه 30 و ابتدای دهه 40 شمسی بود.اینکه خانم میرهادی
این مسائل را در آن زمان مطرح کردند باید تحلیل شود.
مسئله فلسفه برای کودکان حدودا از دهه 60 میلادی در دانشگاهها مطرح شد.دلیل
این طرح این پرسش بود که چرا دانشجویان از لحاظ قدرت تفکر و استدلال ضعیف هستند؟
محور بعدی که پس از این پرسش مطرح شد این بود که مسئله باید از دوره کودکی
تقویت شود.
فلسفه برای کودکان با تفکر ریاضی و تفکر انتقادی هم پوشانی دارد.
⚫️ گزارش سخنان "وحید محمدی
پای اندر" درنشست "فلسفه برای کودکان؛از نظریه تا عمل" در محل شورای
کتاب کودک (سه شنبه 95/9/23):
چالش اصلی در موضوع فلسفه برای کودکان چگونگی اجرای ایده آل هایی است
که فلسفه مدعی ایجاد آن برای کودکان می باشد.
از اینرو آنچه که در این حوزه بحث میشود، بنیان فلسفی دارد و با معیارهای
روان شناسی متفاوت است.
سی.رایت.میلز-جامعه شناس- در کتابی تحت عنوان " بینش جامعه شناسی
؛ نقدی بر جامعه آمریکا"در سال1959
که هنوز روشی به اسم فلسفه برای کودکان وجود نداشت نوشت:"ما در جهان
امروز به چیزی بیش از آگاهی نیاز داریم"
ما به بینش نیاز داریم تا بدانیم فرآیند آگاهی چگونه اتفاق می افتد.
موضوعی که امروز می توان دید این هست که روابط انسانی به بن بست رسیده
است.
این امر مستند به این رای "متیو لیپمن"- بنیان گذار فلسفه برای
کودکان-
است که کودک دوره آموزش را سپری
میکند و بعنوان یک فرد مستقل وارد جامعه میشود اما به لحاظ برخی مهارتها دچار کمبود
یا کم یابی است.
ریشه این مسئله به موضوع آگاهی بر میگردد. پایه و اساس رفتار ما در جامعه
مبتنی بر داوری ما می باشد و داوری ما نیازمند شبکه آگاهی ما می باشد. اما تفکر انتقادی
صرف میتواند پس از مدتی کودک را بدل به موتور ایرادگیری کند.بنابراین ما به چیزی بیش
از آگاهی نیاز داریم که بنیان اخلاقی نیز داشته باشد.
معمولا همه به آسیبها توجه دارند اما از مسئله قدرتمند سازی یا توانمند
سازی کودکان غفلت میشود.
دیدن آسیبها در کنار توجه به توانمندسازی کودکان ما را به مفهوم صلح می
رساند.مفهومی که چند لایه است.نقیض صلح صرفا جنگ نیست بلکه خیلی گسترده است و طیف عظیمی
از رویداد ها و تعاملات و تالمات انسانی را شامل میشود.
از اینرو در بحث توانمند سازی کودکان روابط بین فردی و تعاملات اجتماعی
مطرح میشود. به همین دلیل دو شکل تفکر فلسفی یعنی رسیدن از جز به کل و از کل به جز
(استقرا و قیاس) همیشه در فلسفه برای کودکان مد نظر بوده است که ما آنرا از طریق نوشتن
داستان و طرح مفاهیم انسانی تر برای کودکان دنبال می کنیم.
⚫️ گزارش سخنان خانم"زهره
آهو قلندری" در نشست"فلسفه برای کودکان ؛ از نظریه تا عمل" در محل شورای
کتاب کودک (سه شنبه95/9/23):
علوم وارداتی معمولا درست شناخته نمی شوند و روحشان درک نمیشود و فقط
پوسته ای از آنها به اجرا در می آید.فلسفه برای کودکان نیز مستثنی از این قاعده نیست.
فلسفه برای کودکان در دهه 60 میلادی مطرح شد.این فلسفه متدی مکمل برای
نظام آموزشی است.آنچه بعنوان زنگ خطر باعث میشود تا موضوع فلسفه برای کودکان اهمیت
پیدا کند این است که روابط انسانی به بن بست رسیده است.امروزه حتی در کشورهای توسعه
یافته نسل های مختلف درگیر انتخابها و داوری های دشوار هستند.در فلسفه برای کودکان
، فلسفه به مثابه دانش نیست.یعنی آراء فلسفی فیلسوفان آموزش داده نمیشود.بلکه فرآیند
فلسفه ورزی اهمیت دارد.یعنی فلسفه به مثابه تجربه اهمیت دارد.
حتی یک بزرگسال دارای فرآیند فکری کاملی نیست.ما معمولا در داوری ها و
قضاوت هایمان پیش فرض هایی داریم که نمیتوانیم شقوق مختلف یک پدیده را در نظر بگیریم.
از اینرو متیو لیپمن-بنیان گذار فلسفه برای کودکان -معتقد است ما علاوه
بر مهارتهای خواندن، نوشتن و حساب کردن به مهارت چهارمی تحت عنوان استدلال و داوری
نیاز داریم.
بین نظر و نظریه تفاوت وجود دارد.
تاثیر ما از یک پدیده و قضاوت ابتدایی ما از آن یک نظر است اما نظریه
یعنی شروع کردن به بررسی یک پدیده که مولفه های مختلف دارد.
فیلسوفی بنام اسمیت گفته بود فردی که دارای مشرب فلسفی است باید دارای
سه ویژگی باشد:
-توانایی درک جامعیت
-تعمق
-انعطاف پذیری
مشکل اصلی این است که ما کودکان را مجهز به این فرآیندها نکنیم.در این
صورت آنها مثل بدنی که ورزیدگی ندارد پس از مدتی تحلیل خواهند رفت.
"لیپمن" علاوه بر آموزش مهارتهای زندگی
و تفکر انتقادی مجهز شدن به "تفکر مراقبتی" را نیز حائز اهمیت میداند.
کودک باید با مسائل اخلاقی هم درگیر شود تا در مواجهه با جهان و خودش
قضاوت خوبی داشته باشد.
پیش از این فلسفه موضوعی فردی بود ولی امروز فرآیندی مشارکتی است و برخلاف
"معلم محوری" ؛ " یادگیرنده محور" است.
فلسفه ورزی برای کودکان در پرتو سوال و جواب کردن امکان پذیر است.کودک
ابتدا باید بتواند سوال طرح کند و سپس به پاسخ های مختلف بیندیشد.داوری فقط تشخیص دادن
درست و غلط نیست بلکه کودک باید بتواند طی فرآیند" فرا شناختی" انتخاب کند
و روی کار خودش اسم و معنا بگذارد.
درک ارتباطها و تمایزها یعنی جز و کل کردن ها مسئله بعدی در فلسفه ورزی
کودکان است.
تمام این مراحل باید در فضایی مشارکتی مثل نشستن به شکل حلقه و برقراری
ارتباط های رودررو صورت گیرد.